📷پنجشنبه ۲۱ دی ماه ۴۰۲👆👆👆 بلوار ساحلی بابل
پاییز هزار رنگ هم فهمیدهست
پیرایه
جوان نمیکند
پیران را .
صدیقه محمدجانی
از کوه چه پر بود! به دریا پیوست
تا پاک شود زود ، به دریا پیوست
در دامن خود هزار ماهی پرورد
رودی که گلآلود به دریا پیوست
صدیقه محمدجانی
از مجموعه رباعی خالکوبی خیال
به خدا 💚
از بندگیام مگر چه دادهام به خدا ؟
خود را چه قشنگ وانهادهام به خدا!
سرمایهام از حیات تنها عشق است؛
در دست هزار غصه شادم _به خدا _😊
صدیقه محمدجانی
مجموعه رباعی خالکوبی خیال
.
.
سهگانی
هر که میپرسد از عشق
از تپشهای ناگاه،
قل: هوالله.
صدیقه محمدجانی
.
.
به شدت پیشنهاد میشود گوش دل بسپارید به :👇😊
⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐
*خالکوبی طبیعت و خیال آدمها...*
نقدی بر مجموعه رباعی خالکوبی خیال
از صدیقه محمدجانی
به قلم شاعر، پژوهشگر، مترجم و منتقد ادبی:
پرویز حسینی
"برحنجره آه ،خالکوبی شده است
غم، راه به راه، خالکوبی شده است
بر روی دلم، خیال بودنهایت
با رنگ سیاه، خالکوبی شده است"
"خالکوبی خیال" چهارمین کتاب شاعر است .شاعری "سهگانیسرا" و "رباعیسرا" که مازندرانی است و این کتابش با مقدمهی جناب جلیل صفربیگی در بهار۱۴۰۰ از سوی نشر طنین سخن (بابل) منتشر شده است. مقدمهای که در آن سعی شده به ویژگیهای رباعیات خانم محمدجانی اشاره بشود؛ اما نگارنده سعی کرده گفتاری تازهتر با مخاطب در میان بگذارد.
زبان و کارکرد آن در کنار نگاهی نو به واژگان و تعابیر از یک سو، و کاربرد تصویریِ اشیا و طبیعت از سوی دیگر در بسیاری از رباعیات ایشان به چشم میخورد؛ به شکلی که گاهی خواننده احساس میکند با هایکویی چهارسطری روبهرو است:
"زیباست قدم نهادنم در پاییز
هی رنگ به رنگ زادنم در پاییز
باغی هستم که در بهار آسودم!
مشتاق شکوفهدادنم در پاییز!"
شاعر که شیفتهی طبیعت و پاییز است گذشته از نگاه نو کوشیده در زبان و استفاده از واژگان حتی عامیانه تصویری تازه از مرداب در فصل پاییز بدهد. تصویری هایکووار که پشتوانهاش مهارت ایشان در"سه گانیسرایی" میباشد:
"وز وز وز وز....به گوش مرداب چه گفت؟
در گوش ترش به لهجهی آب چه گفت؟
پژمرده شدهست خندهی صورتیاش
پاییز به نیلوفر تالاب، چه گفت؟
و همین نگاه و زبان تر و تازه به طبیعت، شکلی نو و هایکووار به رباعیاتش بخشیده است:
"دنیای تک وعجیب آدمبرفی
عشقی نشده نصیب آدمبرفی
با دانهی بادام به منقار، پرید
زاغی که زدهست جیب آدمبرفی"
البته خانم محمدجانی گاهی در چیدمان رباعیاتش دقت لازم را ندارد و این به یکدستی مجموعه رباعیاتش لطمه وارد میکند. مثلاً ده رباعی آیینی در آخر کتاب که فضای هایکویی مجموعه را به هم زده است، هر چند که زیبا هستند اما بهتر بود در کتابی جداگانه جمع آوری میشد.
شاعر در بعضی از رباعیات این مجموعه دست به ابتکاری کمنظیر میزند و آن تصرف در اشیا و آشناییزدایی در کاربرد و کارکرد خواص آنها میباشد.این رباعی را ببینید:
"از عطر گل و شکوفهها، عکس بگیر
از نغمهی سارخوش ادا، عکس بگیر
لبخندزنان، قدم بزن در باغت
گهگاه تو نیز با خدا، عکس بگیر"
ملاحظه میکنید که چگونه میشود از عطر گل و نغمهی سار و خدا، عکس گرفت؟! اما شاعر با محاکات خویش از طبیعت و...دست به آشناییزدایی زیبایی میزند.
از سوی دیگر، شاعر با استفاده از واژگان و ترکیبات دمدستی و پیشپاافتاده در رباعی، بدعت جالبی میسازد.
واژگان و ترکیبات و مصاریعی مانند:
_"تورفتی و در من به کمارفت غمت
هربارولی به هوش می آیدکه ...."
_پاییز شد و باز تماشا دارد
باران و درختبازی گنجشکان"
_با اینهمه رنگ "لاف بیرنگی" چیست
_"هی سر به سر دلم تو کمتر بگذار"
"در خود چقدر کپک زدیم، افسردیم"
_بک گوشه غریب و خسته "آلزایمردیم"
_" دیدیم که زندگی ندارد حرفی
در خانهی سالمرگها افتادیم"
_"میدانی که جنس غمت مرغوب است"
_"لاحول ولاقوه الاعشقت"
_یک عمر به لطفت از "خور و خواب" افتاد
_لطفا بدهید "قرص خواب آور" را
_"ساکی پر از آفتاب" با خود داریم
_"موشی شده بود بعد از آن داد و هوار
زیر پتوی پلنگیاش میلرزید"
_"کرمی که به جلد آلبالو رفته..."
_"در بازی زندگی چه شد کار دلم؟
گاهی بکشد هوار و گاهی هورا...!"
و دهها مورد دیگر که نشانگر تسلط شاعر به زبان و واژگان است و میداند از آنها چگونه استفاده بهینه کند. بنده به چنین تکنیکی در شعر، "مهارت بازیافت کلمات مستعمل"، نام مینهم که نمونهاش را در شعر بزرگانی چون احمدشاملو، نصرت رحمانی و...حتی شاعرانی مانند ایرج میرزا میتوان مشاهده کرد!
صدیقه محمدجانی، در بعضی از رباعیاتش اسرارمگوی زن و پرندهها و اشیا در طبیعت را به شکلی دلنشین بازمینمایاند.به گونهای که چه به لحاظ زیباییشناسیک و چه روانشناسی، قابل تامل هستند. به گمان من، شاعر به تصرف در روان انسان و اشیا دست میبرد و به نوعی جاندارگرایی میکند:
"موهای قشنگ مشکیاش رامش کرد
با سایهی چشم، ترک آسایش کرد
شک نیست غمی عمیق دردل دارد
هر وقت زنی غلیظ، آرایش کرد"
و در این رباعی که دریا را به هیات زنی تصویر میکند.زنی عاشق با دامنی پرچین:
"در عمق نگاهش، غم شیرینی داشت
بر مذهب عشق بود اگر دینی داشت
تا صبح، کنار ساحلش خوابیدیم
دریا، آن شب، دامن پرچینی داشت"
و یا در این رباعی که هیات انسانی به پاییز میدهد با استفاده از تشبیه و حقیقتپنداریِ قابل باور و اصولاً شاعر عاشق پاییز و جلوههای گوناگون آن است:
"هر لحظه به اوج هنرش مینازد
هر جا برود به دخترش مینازد
صد رنگ، هنر ریخته ازانگشتش
پاییز فقط به آذرش مینازد"
ادامه مطلب در سایت شعر نو 👇✍:
⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐
بسم الله الرحمن الرحیم
امسال چند رباعی برای شرکت در دهمین جشنواره بهار نارنج بابل (بخش شعر) فرستادم که رتبهی چهارم و شایسته تقدیر شد:
رباعیها از این قرارند 😊
همواره چه باوقار، نارنجستان!
سرمست نگاه یار، نارنجستان
با پیرهن سفید و نارنجی و سبز
شد سوگلی بهار، نارنجستان
خندان شده باغ، غصهها پژمردهست
انگار که با بهشتیان بُر خوردهست
عطری که بهار زد به نارنجستان
صبر از کف نغمههای بلبل بردهست
برای تالاب نیلوفر بابل:
نیلوفر و تاب بندگی در تالاب
هر سو هوس پرندگی در تالاب
در خود ماندهاست بیتفاوت اما
جاریست چقدر زندگی در تالاب
وز وز وز وز به گوش مرداب، چه گفت؟
در گوش تَرَش به لهجهی آب چه گفت؟
پژمرده شدهست خندهی صورتیاش
پاییز به نیلوفر تالاب چه گفت؟
برای بابلرود عزیز:
بی عطر نفسهای تَرَش، نابودم
جاری شده در بسترِ تار و پودم
هر رود اگر چه نغمهاش شیرین است
من عاشقِ موسیقیِ "بابلرود"م
صدیقه محمدجانی
مازندران، بابل
چون باور زرد برگها افتادیم
دلسردتر از تگرگها افتادیم
دیدیم که زندگی ندارد حرفی
در خانهی سالمرگها افتادیم
صدیقه محمدجانی
از کتاب ۴ (گزیده رباعی) جلد دوم
به اهتمام جلیل صفربیگی
ای کاش نمانده بود لختی در شهر!
افسانه شده خیال تختی در شهر
سخت است که گنجشک ببیند هر روز
تشییع جنازهی درختی در شهر...
صدیقه محمدجانی
ثبت شده در کارگاه تخصصی رباعی
زیر نظر جلیل صفربیگی
برچسبها: رباعی معاصر , رباعی صدیقه محمدجانی , صدیقه محمدجانی
در جنگل و باغ یکهتازیهایش
هی رنگ به رنگ صحنهسازیهایش
یک باغ پر از شکوفه، باغی بیبرگ
پاییز است و شعبدهبازیهایش...
صدیقه محمدجانی
ثبت شده در کارگاه تخصصی رباعی
جلیل صفربیگی
#اللهم_صل_على_محمد_وال_محمد_و_عجل_فرجهم 💚 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
در اوج خزان هوا بهاری شده است
میلاد رسول رستگاری شده است
"صلی الله علی محمد ..." گویان
هر قطره نشست و رود جاری شده است
#صدیقه_محمدجانی
.
.
.
روز گذشته (۱۳۹۸/۸/۲۳) دعوت شدم که در جمع مسئولین ادارهی آموزش و پرورش و....، شعری به مناسبت میلاد فرخندهی حضرت محمد ص و امام جعفر صادق ع بخوانم.
این چند بیت را فیالبداهه نوشتم و محض یادگاری و صرفاً جهت عرض ارادت اینجا درج میکنم.
از سمت خداوند پیام آوردی
دلها را از چاه به بام آوردی
در دست تو نور بود و در قلبت عشق
احسنت که بر لبت سلام آوردی
وحشی شده بود اگرچه انسانیت
با دانهی رحمتی به دام آوردی
در بین رسولان محبت، ای جان
احمد شده... بهترین مقام آوردی
شد نرم به یک نگاه تو، سنگدلی
با آمدنت لطف تمام آوردی
شد باز گره از ابر ، تا دید تو را
لبخند برای صبح و شام آوردی
خوشنامتر از فرشتگانی در عرش
در عشق و صفا هزار نام آوردی
معشوق خدا شدی؛ حبیباللهی
در عشق چنین حسن ختام آوردی
تا گم نکنیم راه خود را هرگز
سرچشمهی روشنی _امام_ آوردی
با هر صلوات بر تو جان میگیریم
تا مست شدن هزار جام اوردی
#صدیقه_محمدجانی
مرهون نگاه سبز خالق باشیم
با لطف بهاریش موافق باشیم
از هفت ..نه هفتاد غم آزاد شویم
دربست اگر عاشق "صادق ع " باشیم
#صدیقه_محمدجانی
#رباعی #غزل #شعر #شعر_آیینی #فیالبداهه #رباعیات #حضرت_محمد #صلوات_الله_علیه #میلاد #میلاد_رسول #میلاد_ائمه #تولد #رسول_رحمت #رسول_مهربانی #حضرت_امام_جعفر_صادق #علیه_السلام
میکرد دلش هوای دیگر گاهی
میدید ولی ندارد اصلاً راهی
از "آنور آب" و خوبیاش میگفتند
افتاد به تور ساحل آخر، ماهی!
#صدیقه_محمدجانی
کارگاه رباعی شعر خلاق
در تلگرام: @kar471
به نام نامی دوست
•┈••✾• #رباعی•✾••┈•
از سردی رنگهاش پرهیز نداشت
یک رنگ که گرممان کند نیز نداشت
هی خیره به آسمان آبی؛ تا کی؟
دریا خبر از جلوهی پاییز نداشت!
#صدیقه_محمدجانی
┄┅─═◈═─┅┄
#کارگاه_رباعی( #شعر_خلاق) در تلگرام
👇👇👇
t.me/kar471
زیر نظر استاد جلیل صفربیگی
پاییز گذشت، هوی و هیسش مانده
در شهر فقط چرکنویسش مانده
بر دامن بازارچه بعد از باران
یک پیرزن و بساط خیسش مانده
صدیقه محمدجانی
از کتاب۴ گزیده_رباعی
جليل صفربيگى
💚تولد همهی شهریوری ها مبارک💚
یک دامن پاکیزه همه دلبریام
عطر خوش یاس میدهد روسریام
پیچیدهتر از تاکم و در طالع من
یک دهکده سادگیست شهریوریام
صدیقه محمدجانی
📚خالکوبی خیال
🌹🌹🌹
گاهی انسان در شرایطی قرار میگیرد که ذهن منفیگرایش به شدت فعال میشود. به شخصه سعی میکنم توجهم را به نکات و نقاط مثبت زندگی معطوف کنم معتقدم که این خود یکی از راههای شکرگزاری است... اما گاهی تحت تاثیر محیط پیرامون و غم دیگران قرار می.گیرم.
رباعی زیر حدودا یک سال قبل، بعد از شنیدن درد دلهای یک دوست، سروده شده و به عبارتی زبان حال اوست.
•┈••✾• #رباعی•✾••┈•
هر روز نشان داده غمی دیگر را
هی کرده سیاه دفتر باور را
جز رنج چه شد نصیبم از بیداری؟
لطفاً بدهید قرص خوابآور را!
صدیقه محمدجانی
از کتاب۴ گزیده_رباعی
به کوشش جلیل صفربیگی
یک گوشه نشسته، در تب گل میسوخت
لب از گلِه بسته، در تب گل میسوخت
باران زد و گلها همه خندان، اما
گلدان شکسته، در تب گل میسوخت
#صدیقه_محمدجانی
از کتاب۴ گزیده_رباعی
به کوشش جلیل صفربیگی
بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض #سلام و ادب و تبربک این ایام خجستهی دههی کرامت
صبح امروز (یعنی بیستم تیرماه ۱۳۹۸) دعوت شدیم به شعرخوانی در صبح شعر رضوی با عنوان #خواهر_خورشید (ویژه بانوان) در #ساری؛ مراسم بسیار باشکوه با برنامههای متنوع که معنویت خاصی بر فضا حاکم بود که به شخصه در کمتر همایشی سراغ دارم.
در این مراسم، #هشت بانوی مازندرانی (از جمله خودم 😊) شعرهایشان را که مرتبط با این ایام فرخنده بود، خواندند.
پس از مدتها که غزلی نسروده بودم؛ دعوت شدن به این مراسم باعث شد #ناخودآگاه و #فیالبداهه غزلی بنویسم تقدیم به ساحت مطهر حضرت معصومه سلامالله علیها:
از برکت قدوم تو #قم با صفا شدهست
آب و هوا و خاک درت، پربها شده ست
از برکت حضور شما آل عاشقی
هر شورهزار بستر شور و نوا شده ست
از خاطرات قم نشود پاک لحظهای
روزی که با نگاه ترت آشنا شدهست
معصومهای؛ رواق تو نور است و آینه
هر تیرهروی در حرمت روشنا شدهست
قلب شکسته را به دمی بند میزنی
صد قفل بسته هم به دمی از تو وا شدهست
مهر تو دست داد به هر جان مستمند
بی کبر و بی ریا، حرم کبریا شدهست
صحن عتیق و صحن جدیدت پر از ملک
ایوانت از حضور معطر، طلا شدهست
جوشید چشمه از دل سنگی امیدوار
نذری که کرد اسم تو بود و روا شدهست
دور حرم که حوزهی علمیه بیشمار...
در ما هزار حوزهی عشقت به پا شدهست
اذن زیارتت چه مبارک رسید و دل
در صحن باشکوه تو مرغی رها شدهست
ای ماهتاب! خواهر خورشید! یک نظر
حالا که خاطرم به رضایت، رضا شدهست
#صدیقه_محمدجانی
و
چند رباعی تقدیم به محضر پاک امام موسیالرضا علیهالسلام:
◈۱◈
در حوض دلم خندهی آن ماه افتاد
تصویر حرم بود که ناگاه افتاد
با غصه که ساعتی نشستم در صحن
شادیم فلج بود ولی راه افتاد
◈۲◈
صحن تو پناه هر دل آوارهست
صدچاره برای خاطر بیچارهست
هر صبح و غروب میدمد: عاشق باش
پیغام تو در هر نفس نقارهست
◈۳◈
تردید ندارم که جنم داشته است
بر روی خودش شوق قدم داشتهاست
صد شکر که شد عاقبتش ختم به خیر
هر جاده که راهی به حرم داشته است
#صدیقه_محمدجانی
༻༠༺༻༺༻༠༺
@s_mohammadjani
هوالمحبوب
#سه_گانی
رؤیای او همرنگ دریا نیست؛
آرامشش کی میشود پرپر؟
تالاب نیلوفر!
#نسیم_محمدجانی
══༻♡༺══
@nasimmohammadjani_3
تالاب زیبای نیلوفر آبی در شهرستان #بابل👇👇👇
https://www.instagram.com/p/BkhD_4BBSRi/
دوست میداریم بسیار
خالق آن را همیشه؛
با سهگانی تا همیشه...
#نسیم_محمدجانی
🌹 #نهم_تیر_ماه_تولد_دکتر_علیرضا_فولادی_مبدع_سه_گانی_مبارک 🌹
══༻♡༺══
@nasimmohammadjani_3
هوالمحبوب
#سه_گانی
درس و امتحان و درس...؛
تندیاش، ملایم است؛
عشق هم معلم است!
#نسیم_محمدجانی
🌷🌷🌷
@nasimmohammadjani_3
امشب(نوزدهم مهرماه) شب بینظیری برایم است و حس قشنگی دارم.
اولین بار در چنین شبی طعم شیرین مادر شدن را چشیدم...مبارکم باد😍❤️😊
در دلم یکدانه بود؛
آمد و رویای من تعبیر شد؛
عشق با مادر شدن تکثیر شد.
#نسیم_محمدجانی
#سه_گانی
سنگریزهی عاشق
باوری چه زیبا داشت!
کوه در دلش جا داشت.
#نسیم_محمدجانی
@nasimmohammadjani_3
🌿🌸🌿
✍ #یک_نکته_از_هزاران
برای عرضهی #هنر باید حرف یا ایدهای برای ارائه داشت.
هر چه تکلیف هنرمند با خودش روشنتر باشد، تکلیفش با مخاطبین هم روشنتر خواهد بود و همچنین تکلیفِ ارتباط مخاطبین با آثارش نیز روشنتر.
اگر هنرمند به جای قوام بخشیدن به هنرش، وقتش را بیشتر صرف تولید و ارائهی هنر کند، خواه ناخواه کیفیت و کمیت آثارش در دو سمت مخالف حرکت خواهند کرد؛ کمیت به سمت بالا و کیفیت هم ...!
شعر هم یک هنر است و شاعر یک هنرمند.
بهتر است شاعران به طور جدی، اوقاتی را صرف تدبّر و تعمّق و مطالعهی خود و کتب مفید و طبیعت و رخدادهای اطراف بنمایند که این کار در آثارشان بازتاب چشمگیری خواهد داشت.
#نسیم_محمدجانی
۱۳۹۶/۸/۴
@n_mohammadjani
🌹🌹🌹
#سه_گانی
قلبی که جای عشق
هی کینه میورزد،
کاهی نمیارزد!
#نسیم_محمدجانی
🌸🌿🌸
@nasimmohammadjani_3
#سه_گانی
آواز شادی را خدا سرداد...
دیگر نترسیدم؛
با گریه رقصیدم.
#نسیم_محمدجانی
💚💚💚
@nasimmohamnadjanj_3
#سه_گانی
آواز شادی را خدا سرداد...
دیگر نترسیدم؛
با گریه رقصیدم.
#نسیم_محمدجانی
💚💚💚
@nasimmohamnadjanj_3
#سه_گانی
با شکفتنش،
هر چه غصه از دلم جداست؛
خنده، اسم اعظم خداست؟
#نسیم_محمدجانی
🌸🌸🌸
@nasimmohammadjani_3
#سه_گانی
همواره با خورشید همسو نیستی، مهتاب!
تکرار کن با خود:
"امروز را دریاب!"
#نسیم_محمدجانی
🌕🌕🌕
@nasimmohammadjani_3
#سه_گانی
در حضور تو هستم؛
با غمی گفتوگویی ندارم؛
آرزویی ندارم.
#نسیم_محمدجانی
♡♡♡
@nasimmohammadjani_3
💦 @segani
⚫️ #سه_گانی
از تشنگیت، ارباب!
هر دل که گشت بیتاب،
عاشق در آمد از آب!
#نسیم_محمدجانی
💠💠💠
#سه_گانی
زمین سخت لرزید؛
دو عاشق، غم از یاد بردند؛
در آغوش هم جان سپردند.
#تسلیت_هموطنم
#نسیم_محمدجانی
●●●
@nasimmohammadjani_3